[ad_1]
به گزارش دلخوش
به گزارش گروه فرهنگ و هنر برنا؛ شاهین شجریکهن منتقد سینما در یادداشتی درخصوص بسته نوروزی گروه هنر توانایی با گفتن «اتاق فرار» نوشت: درخصوص توانایی شخصیام به گفتن تماشاگر قدری فراتر از انتظارم می بود و انگیزهای شد که همین نوشته را با سوال یا در واقع مطرح موضوعی برای اندیشیدن و تحلیل اغاز کنم هنگامی فیلمهای مختصر این فیلمسازان جوان به این خوبیست و با کمترین بودجه و امکانات این چنین تواناییهای خلاقانهای تحویل خواهند داد، چرا به محض ورود به جریان حرفهای سینما حاصل کارشان نزول میکند و نشانههای آن نبوغ و خلاقیت هنری در فیلم بلندشان دیده نمیشود؟!
بسته «اتاق فرار» شامل پنج فیلم مختصر به هم مدام است که در گروه «هنر و توانایی» اکران شده و هر فیلم ضمن ربط با آثار هم دسته جهان و لحن و رویکرد اختصاصی خودش را دارد.
«مورس» در فضایی تیره و تار و با ترکیبی از رنگهای خاکستری و قهوهای، حسی از قبلای رنگ باخته و منقضی شده را القا میکند و داستانش را در محیطهایی دلگیر و خفقانزده از صحرای حاشیه شهر تا سولهای متروک و غبارآلود در دل شب و راهروهای ساختمانی خرابه روایت میکند. شخصیتها گویی از قعر تاریخ برگشتهاند و چریکهای چپگرای دهههای ۱۳۴۰ و ۵۰ را تداعی میکنند که از جهان مردگان آمدهاند تا رسالت نیمه تمامشان را به فرجامی پیروزمندانه ختم کنند.
مرز بین حقیقت و خیال چنان محو و شکننده است که هنگامی واسطه ژولیده موی غیبگو در جلسه احضار ارواح، زیر نور شمعهای مومی، مومی به سبک مدیومهای انگلستان عصر ویکتوریا، پیامی از عالم بالا میرساند فردی نمیتواند با قاطعیت بگوید که کدام زمان و مکان واقعیست و چه اتفاقی در حال وقوع است. کارگردان با اطلاعاتی که از خلال دیالوگها منتقل میکند و اشارههایی معنادار به رویدادهای سیاسی تاریخ معاصر، ذهن مخاطب را دچار سوالهایی میکند که با گسترش درام و تکمیل موقعیت دامنه گسترده تری مییابند.
«اسپاسم» با بازی استادانه و کنترل حسی دیدنی صحرا اسداللهی(کارگردان و بازیگر مهم) با خلاقیت در قاببندی و انتخاب زاویه دوربین و اندازهبندی نماها تماشاگر را روبه روی شخصیتی مرموز مینشاند که به ظاهر همه سخنهایش ساده و معمولیاند اما گویی پشت پرده حقیقت اتفاق مهیب و سوررئالی در جریان است.
دیالوگهای رگباری و تحول مداوم احساسات در چهره بازیگر از یکسو بیپناهی و شکنندگی زن را برجسته میکند و از نظر دیگر تأثیری وهمگونه بر فضای بریده و نیمهمانده حوالی او میگذارد؛ شمایلهایی آدمیوار که بخشی از اندامشان از قاب خارج است ولی حضورشان قابلتکذیب نیست. «اسپاسم» با خلاقیت در صحنهپردازی و متن قوی و دیالوگهای فکر شده و بازی خوب صحرا اسداللهی انتخاب اختصاصی این مجموعه است.
«گوشت تلخ» درام اجتماعی خلاقانهای با مایه.های ناتورالیستی و چند سکانس دیدنی است که موقعیتی ساده را دست مایه تأملی عمیق درمورد مفهومی اخلاقی و انسانی قرار میدهد برای این که به دیدن فیلم ترغیب شوید این را بگویم که گوشت تلخ تاثییر مورد علاقه امیر کوستوریتسا است و چند جایزه مهم داخلی و خارجی گرفته فیلم با نمایی از چند نفر که گوشتهای قطعه قطعه شده را مرتب میکنند اغاز میشود و سپس دوربین همراه با شخصیت مهم به جستوجوی خلوتی میرود که اتفاق مهم آنجا میافتد و در واقع صحنه جرم است.
داستان بدون یک کلمه توضیح تا اولین نقطه عطف پیش میرود و در سکوت کامل آشپز سالخورده را تعقیب میکند که چطور در محیطی نیمه تاریک قطعات گوشت را دور پاهایش جاساز میکند. جذابیت مهم فیلم در عکس کردن حقارت انسان در موقعیتی خرد کننده است و دیالوگهای ظریف و تراش خوردهای که بازجویی و تکاپوی بین دزد و پلیس را در قالب کلماتی ساده مجسم میکند.
کارگردان بدون شتاب یا مکث و پافشاری همه زوایای این موقعیت تحقیرآمیز و زشت را در برابر چشمان تماشاگر به عکس میکشد و عمق فاجعه انسانی را بدون شعار و غوغا روایت میکند. آخربندی و سکانس غرق شدن در دود کباب و جلز و ولز گوشتهای دزدی نقطه فرودی معنادار و قابل تفسیر برای مسیر پیموده درام است و فیلم را به فرجامی درخور میرساند.
«نفس نکش» و «رؤیای نیمه جان» هم هر دو پیشنهادهایی متفاوت و دلنشیناند، با داستانها و ایدههایی بدیع که از لحاظ تکنیکی هم با تسلطی قابلقبول اجرا شدهاند و هر یک در محدوده دراماتیک خودش چارچوبهایی هوشمندانه بنا میکند که تماشاگر جدی را به تأمل وا میدارد. روایت بصری هر دو فیلم چشمنواز است بازیها خوباند طراحی موقعیتها با فکر و ایده انجام شده و هر فیلم میکوشد جهان معنایی و دلالتهای فلسفی و استعارههایش را در قالبی دراماتیک بگنجاند.
کاش مجال بیشتری برای پرداختن به جزئیات می بود ولی این نوشته مختصر را فقطً دعوتی برای تماشای این بسته نوروزی بدانید و نقد و تحلیل مفصلتر را در فضای مجازی جست و جو کنید که محدودیت کاغذ و مرکب ندارد!
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
[ad_2]
منبع