[ad_1]
به گزارش دلخوش
به گزارش تجارتنیوز، «در نظرسنجیهایی که هر سال درحال برگزاری است، آرزو دارند، نزدیک به هفتاد درصد، مقدمات فراهم بشود و بروند کربلا. سپس این هفتاد درصد با صندوق انتخابات چه جوریاند؟ ببخشید، شما امام حسین را چه جوری معارفه کردید؟ هنگامی تبیین دین درست صورت نگیرد، تو انتخابات دین نقش اول را بازی نمیکند. معلوم میشه یک دین متحجرانه به مردم حرف های شده که این وضع انتخاباته. اگر دینِ تو در انتخابات موثر نیست مردهشور این دین را ببرند که برای حساسترین حادثۀ تعیینکننده برای یک جامعه ساکته. مردهشور اون دین را ببرند که به سرنوشت بشریت اعتنا ندارد.» «آنهایی که تفکر غربگرایانه علیه دین و انقلاب دارند، نمیدانند حقیقت دین چیست. در بین برخی از جوانهایی که از دین فاصله دارند، سوءتفاهمهایی تشکیل شده و کار به جایی رسیده که بعضا از دین نفرت دارند.»
سخنان فوق از آنِ علیرضا پناهیان خطیب تند و تیز جناح اصولگرا است. ناگفته پیداست که او با فرستادن مردهشور به سراغ دین مردم، در پی احیاء دین سیاسی است. اما احتمالا همین تلاش برای زنده نگه داشتن دین سیاسی، جهت شده برخی از جوانان و پیران از دین نفرت اشکار کنند.
آیا مقصد از ارسال یا تکوین دین این بوده که در “انتخابات” نقش اول را بازی کند؟ نهاد انتخابات، اتفاقای غربی است که ۱۹۸ سال قبل داخل حیات سیاسی ایرانیان شد. قبل از آن، دین هیچ کس در انتخابات موثر نبوده است چراکه اساسا انتخاباتی در این سرزمین و در دیگر بلاد اسلامی برگزار نمیشد.
فردی که دیندار است، اگر در انتخابات رای ندهد دینش “متحجرانه” میشود؟ دین متحجرانه، دینی است که زن را در پستوی خانه نهان میکند و دهان این و آن را میبوید مبادا که حرف های باشند دوستت میدارم!
دیندار متحجر فردی است که با موسیقی ناموافق است و حتی حاضر نیست نام همسر درگذشتهاش را بر سنگ قبر آن مرحومه بنویسد. فیالجمله روشن است چه افرادی در این دیار دینداریشان سبک و سیاق طالبانی دارد. هر جریانی که به طالبان همانندتر باشد، واژۀ “متحجر” در توصیف دینداریاش مناسبتر است.
دینداری متحجرانه با آزادی نیز ستیزه دارد. از آزادیهای اجتماعی گرفته تا آزادیهای سیاسی. ولی آقای پناهیان میخواهد رای ندادن را مصداق تحجر نمود دهد. رای ندادن یقیناً از نظر ایشان نشانۀ “دینداری غیر سیاسی” است.
در واقع این روحانی محترم و خشمگین، اسلام غیر سیاسی و تشیع غیر سیاسی را قبول ندارد. ولی خوب است آقای پناهیان به این سوال جواب دهد که “نفرت جوانان از دین” محصول و معلول کدام دین و دیانت است؟ دیانتی که سر تا پایش بوی سیاست میدهد یا دیانتی که در “خداپرستی و نیکوکاری” خلاصه شده است؟
متدینی که اساسا رأی نمیدهد دین بدتری دارد یا متدینی که میگوید امام زمان حکم نمایندگی نمایندگان مجلس را امضا کرده؟ کدامشان دین را به ابتذال میکشند و مردم را از دین بیزار میکنند؟
یکی از ده فرمان موسی این است که «نام خداوند را به عبث بر زبان نیاور». این که یک مشت سیاستمدار هر تصمیمی که میگیرند، مدعی شوند که تصمیم و سیاستشان موافق خواست خداوند بوده، قطعا مصداق بی نتیجه به زبان آوردن نام خداوند است.
آقای پناهیان با دینی که در سیاست روزمره دخالت نمیکند، مشکل دارند ولی مسئله این است که دین را نباید به ابتذال سیاست روزمره آلود. تجربۀ احمدینژاد به خوبی مشخص می کند که دین را نباید سیاستآلود کرد.
آقای مصباح یزدی که بعد از انقلاب جزو مدافعان سرسخت “دین سیاسی” شده می بود، در سال ۸۴ مدعی می بود فلان شخص خواب دیده که امام زمان ریاست جمهوری احمدینژاد را تایید میکند. ولی بعدا که معلوم شد احمدینژاد گرایشهای “انحرافی” دارد، مصباح ناچار شد بگوید احمدینژاد را جادو کردهاند! شما از شناخت حقیقت احمدینژاد ناتوان بودید اما آیا امام زمان هم همانند شما می بود؟
بله، به طور کلی یک دیندار میتواند بگوید من سیاسیام، به این معنی که طرف ظالمان یا آزادیستیزان یا آزادیخواهان یا … نمیایستم؛ اما اگر بگوییم چون به امام حسین باور داری بعد حتما باید در انتخابات شرکت کنی، دینداری را به ابتذال سیاست آلودهایم.
مردم عقل و وجدان دارند و تصمیم میگیرند رای بدهند یا نه و اگر آری به که. اگر فردی رای ندهد، امکان پذیر تصمیم سیاسی درست یا نادرستی اتخاذ کرده باشد ولی درستی یا نادرستی این تصمیم سیاسی، منطقا ربطی به درستی یا نادرستی فهمیدن او از دیانت ندارد.
این روحیهای قدیمی و شناخته شده نزد حضراتی همانند جناب پناهیان است که همیشه جستوجو مقصرین وضع حاضر میگردند ولی هیچ زمان حاضر نیستند قبول کنند احتمالا خودشان تقصیر کار وضع موجودند. چرا گمان نمیدهید این همه دینگریزی یا به قول خودتان “نفرت جوانان از دین” محصول این همه بار سیاسی است که شما بر دوش دین نهادهاید؟
این که هر جا ملزوم است، دین را خرج علائق سیاسی خودمان کنیم و جان کلاممان هم این باشد که دین نازل شده برای توجیه خط مشی سیاسی ما، و سپس هم وضعیتی در جامعه تشکیل کنیم که تقریبا هیچ کس از آن راضی نیست، بدیهی است که به دینگریزی منتهی میشود و اگر این چنین نشود شگفت است.
در قسمت فرد دیگر ازاین یادداشت آمده است؛
سیاستمداران نوکر مردماند نه سروَر مردم. بعد کلاه سروَری از سر بردارید و مشی نوکری پیشه کنید و به جای این که جستوجو انحراف در دینداری مردم بگردید، مقداری هم در پی انحرافات راهیافته به دینداری خودتان باشید.
با بیادبی و گوشتتلخی به مردم نگویید مردهشور دینتان را ببرد. اتفاقا احتمالا مردهشور باید اندیشۀ شما را ببرد. اندیشهای که اساسا خالی از رایحۀ خوش “زندگی” است. گوشتتلخی خودتان را هم به پیامبر اسلام نسبت ندهید (چنانکه قبلا حرف های بودید) چرا که اگر آن بزرگوار هم همانند شما تند و تلخ می بود، همانند شما با اِعراض اکثریت روبه رو میشد.
منبع :
عصر ایران
دسته بندی مطالب
[ad_2]
منبع